* زخـــــــــم احساس *
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 3 آبان 1390برچسب:, توسط |

خاطرم نیست تو از بارانی یا که از نسل نسیم 

هرچه هستی گذرا نیست

هوایت ، بویت ...

فقط آهسته بگو . . .

با دلم می مانی . . .

 

 

 

 

وقتی دل تنها کالائیست که خدا شکسته آن را میخرد 

پس چرا من به دست کسی که دلم را شکسته بوسه نزنم . . . ؟

 

 

 

آرزویم این است:

نرود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد

نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز

و به اندازه هر روز تو عاشق باشی عاشق آنکه تو را می خواهد

و به لبخند تو از خویش رها می گردد

و تو را دوست بدارد به هر اندازه دلت می خواهد

 

 

 

زتو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی

تو بمان و دگران وای به حال دگران

 

 

 

تا که بودیم ، نبودیم

کسی کشت ما را غم بی هم نفسی

تا که خفتیم همه بیدار شدند

تا که مردیم همگی یار شدند

قدر آن شیشه بدانید که هست

نه در آن لحظه که افتاد و شکست



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.